نویسنده وبلاگ مطرود مطلبی را از سر درد منتشر کرده است که شاه بیت آن وجود مافیا در وبلاگشهر است. 3 سالی است در این وبلاگشهر جسته و گریخته حضور داشتهام. باید اعتراف کنم که تئوریهای توطئه منرا مجذوب میکند و یکی از سرگرمیهای من گرفتن رد مراکز قدرتی بوده است که به زعم من غیر اصولی و یا غیر اخلاقی عمل میکنند. تیرماه سال پیش بود که در رابطه با انحراف جنبش نوظهور وردپرس در پستی تحت عنوان ورد پرس یا فاشیسم مجازی نظرم را بیان کردم. و سپس در شهریور ماه سال قبل پستی تحت عنوان محفل در بالاترین : توهم یا واقعیت داشتم. با این پیشینه اجازه بدهید که آخرین دیدگاهم را در مورد مافیا بیان کنم. با این توضیح که هدف جوابگوئی به مطرود، طرفداری از هر گروه و فرد نیست. هدف روشن شدن زوایای تاریک وبلاگشهر است. هدف اینست که از این بحث ها عبور کنیم و به جای درگیریهای درونی بیشتر از قبل کار مفید کنیم.
قاعدتاً وقتی میگوئیم مافیا باید تعریفی از این کلمه داشته باشیم. از نظر من مافیا یک "گروه مخفی، غیر قانونی و سازمان یافته از مجرمین" است. حال با توجه به این تعریف باید توجه کنیم که هر گروه، محفل یا مرکز قدرتی در جامعه مجازی نمیتواند مافیا باشد. چرا که احتمال اختفا در فعالیتهای مجازی بسیار کم، قانونی در اینترنت وجود ندارد که فعالیتی غیر قانونی باشد، سازمان یافتن به شکلی که در مافیا وجود دارد نامحتمل است و نهایتاً جرم در جامعه مجازی تعریف نشده است.
با این وجود هر گروه قدرتمندی در وبلاگشهر به خاطر ماهیت روابط گروهی در معرض اطلاق این کلمه بوده و خواهد بود. اگر درست فهمیده باشم اینروزها لبه تیز انتقادات و زدن برچسب مافیا متوجه نهضت یا جنبش وردپرس است. بگذارید از این گروه مثالی بسازم تا بهتر ماهیت گروه ها در وبلاگشهر را درک کنیم. قبل از هر چیز ببینیم که گروه وردپرسی ها در کجای جامعه مجازی واقع شده است. از نظر من جامعه مجازی از شهرهای متعدد تشکیل شده است. وب فارسی یکی از این شهرهاست که بخش یزرگی از آن وبلاگشهر فارسی است. وبلاگشهر تعدادی محله کوچک و بزرگ مانند محله آی تی و غیره دارد. محله آی تی تعدادی گروه دارد که یکی از این گروه ها شامل کسانی است که عمدتاً در مورد سرویس دهندگان مطلب مینویسند. این گروه، خرده گروهی دارد که عمده تمرکزش روی سرویس دهنده ای به نام وردپرس دات کام است. وبلاگنویسان این گروه و به اصطلاح وردپرسی، سریعترین رشد اعضا را داشته و به دلایلی که، موضوع پست دیگری است، و روندی طبیعی را نیز طی کرده است، قدرت گرفته اند.
مکانیزم روابط گروه ها، از جمله وردپرس، در جامعه مجازی تا حدود زیادی همانند جامعه واقعی است. این گروه ها از اعضائی با سلیقه نزدیک و با روابط تنگاتنگ تشکیل شده اند. طبیعی است که افراد درون گروه به هم احساس نزدیکی بیشتری دارند تا فردی خارج از گروه. حمایت از یکدیگر، کارکرد طبیعی گروه هاست. ورود عضو جدید و پذیرفته شدن به هر گروهی دشواری نسبی دارد. اعضای گروهها عمدتاً به هم لینک میدهند و لینکهای خودشان را به اشتراک میگذارند، و ... که میشود در این رفتار طبیعی مشابهتهای بسیاری را با جامعه واقعی دید. تا اینجای فضیه گمان نمیکنم چیزی غیر عادی وجود داشته باشد.
اما گروه ها گاهی به انحراف میروند. ممکن است همبستگی درونی آنقدر قوی باشد که حقایق قربانی شوند. ممکن است در دل گروهی مانند وردپرس کسانی باشند که برای کسب قدرت فردی یا گروهی دست به هر کار ممکن بزنند که پتانسیل مقابله با این آسیبها چه در درون گروه و چه از بیرون وجود دارد.
و اما قدرت در جامعه مجازی چیست؟ نمادهای نفوذ و قدرت فردی در جامعه مجازی قبلاً به شکل پیج رنگ گوگل، تعداد بازدید کننده، تعداد کامنت، شکل و قالب حرفه ای، داشتن دومین مستقل، و سابقه زیاد خود را نشان میداد و اکنون تعداد کانتر فید و فالوئر شبکههای اجتماعی نیز اضافه شده است. کسب، طلب و نمایش این قدرت مجازی خلاف قانون یا عرف نیست زیرا در جامعه مجازی قانون یا عرف مورد اجماع همگان وجود ندارد. قدرت مجازی فی ذات چیز بد و مذمومی نیست. یک شمشیر دو لبی است که میتواند هم خوب باشد هم بد.
من به عنوان یک "وبلاگنویس ارزشی" شخصاً به روابط و رفتارهائی که با ارزشهای من همخوانی ندارد ایراد دارم ولی این توجه را دارم که ارزشهای مورد قبول من، فقط در ذهنیت من است که اعتبار دارد. وقتی تکلیف خوب و بد عام در جامعه واقعی با اینهمه سابقه تمدن، نامعلوم و پادر هواست، تکلیف ارزشها در جامعه مجازیای که در مراحل ابتدائی رشد است دیگر معلوم است. نسبیت به من آموخته است که از سیاه و سفید دیدن قضایا پرهیز کنم. به نظر من نه تنها گروه ها از جمله وردپرس خطری اساسی و بنیان بر افکن برای کل وبلاگشهر نیستند بلکه وجود این گروه ها برای رشد و بقا وبلاگشهر الزامی و مفید است. ممکن است من منتقد نوعی را در گروه نپذیرند، لینک ندهند، مطالب را به اشتراک نگذارند، تحریم کنند و غیره که تا حد زیادی طبیعی است و این نکته را روشن میکند که من گروه خود را نیافته ام. گروهی که اعضای آن کسانی هستند که حقیقت را فدای مصلحت نمیکنند، حق پدید آورندگان را به رسمیت میشناسند و اعتقاد دارند که هدف وسیله را توجیه نمیکند. حتی اگر گروهی با این کارکرد وجود نداشته باشد باز هم دریچه امیدی باز است و آن آزادی نسبی در جامعه مجازی به نسبت جامعه واقعی است. من، شما و هر کس دیگر این آزادی را داریم که حرفمان و انتقادمان را در مقابل وردپرسی ها یا هر گروهی که به فرض کج رفتار میدانیم بزنیم. تصمیم گیرنده نهائی ما هستیم که چگونه و با چه قالبی حرفمان را بزنیم. در مقابل، دیگران هم آزادی پاسخگوئی، انتقاد متقابل یا عدم توجه را دارند. و این آزادی برای من زیبا و به حد خود کافی است. وبلاگشهر را بیمار میبینم اما مافیا زده نمیبینم و چنانچه انحرافی ببینم سعی میکنم که بدون استفاده از الفاظ مبهم، با کمک استدلال و ارائه حقایق ملموس، با این انحراف مبارزه کنم.
اظهار نظر سایرین در رابطه با مافیای مطرح شده در پست وبلاگ مطرود:
وبلاگ مطرود : مافیای وبلاگستان بیمار فارسی ، شروع بحث
وبلاگ مطرود : وبلاگستان بیمار، توهم یا واقعیت
وبلاگ عصیان :تاریخ نگاری و آسیب شناسی مافیای وبلاگستان
وبلاگ علیرضا شیرازی : جامعه وبلاگی، قدرتها و آسیبها
وبلاگ مریم : من مافیائی ندیدم
سلام
ضمن تشکر بخاطر نوشته جالبتان
یک نکته را لازم به ذکر میدانم
به نظر من ما نباید مرزبندی وردپرسی - بلاگری - بلاگفایی و ... داشته باشیم
به نظر من افرادی که گروه تشکیل میدهند همفکر هستند نه با بسترهای نرم افزاری یکسان
چرا ما به آنچه میگویند توجه نمیکنیم و نگاه میکنیم به آنکه میگوید؟
حضرت علی علیه السلام تاکید دارد که به گفته ها نگاه کنید نه به گوینده ها و اینکه گوینده از چه سیستم مدیریت محتوایی استفاده میکند؟؟؟
به نظر من مهم نیست که مجیدی میگوید یا مزیدی یا کس دیگر! مهم اینست که چه میگویند؟
مهم نیست که اسلامزاده در بلاگر مینویسد یا وردپرس. همینکه نوشته هایش مورد علاقه من است دوست من است.
آری چشمها را باید شست
جور دیگر باید دید
ممنونم از نظرت خسروبیکی عزیز. نظر منهم دقیقاً همین است.
If a babe is accustomed a nice replica Omega or ring or handbag, she should be able to adore it as continued as the memories of the ex don't ruin the moment. This accomplished summer the account comminute started afresh that because Jen was apparent cutting the Rolex Mayer had accustomed her.
Post a Comment
بازدیدکننده محترم:
ضمن تشکر واحترام فراوان بابت نظرتان،
خواهشمندم انتظار پاسخگوئی به تک تک نظرات را نداشته باشید. اما:
چنانچه انتقاد یا راهنمائی شما
کلیت مطلب را زیر سئوال ببرد،
آمار غلطی را تصحیح کند و یا
راه جدیدی برای نگرش به موضوع ارائه کند،
نقطه نظر شما در انتهای مطلب اصلی و همراه با نظر خودم درج خواهد شد.
نظرات این وبلاگ پاک نخواهند شد مگر با استثنائاتی.
به کار گرفته شده از بیست و دوم شهریور هزار و سیصد و هشتاد و هفت